دولت مستقل افغانستان
از سال ???? هجری قمری (???? میلادی به بعد حکومت مستقل افغانستان را همواره دو خانواده از طایفه ابدالی در دست داشته اند. از سال ????هجری قمری (???? میلادی) تا ???? هجری قمری (???? میلادی) تاج و تخت این کشور در دست سدوزاییها بود؛ و از آن پس به خانواده محمدزایی که از همان طایفه بودند تعلق گرفت. احمدخان سدوزایی دست به یک پارچه ساختن مملکت زد، کابل را تصرف نمود. همه? سرزمینهای واقع در غرب رود سند را، از کشمیر تا دریای عمان، با پذیرفتن انواع مشکلات از دست مغولان هند باز پس گرفت. احمدشاه (احمدخان سدوزایی) ملقب به احمدشاه بابا ?? مرتبه بر هند لشکر کشید در سال ???? هجری قمری (???? میلادی) دهلی را تصرف کرد و خزانهای خود را با ثروت سرشار که از آنجا غنیمت گرفته بود انباشت. بعد از مرگ احمدشاه درسال ???? هجری قمری (???? میلادی) تا چهل وپنج سال بعد همچنان رقابت و کشمکش و دسیسه چینی در میان مدعیان حکومت در طایفه? سدوزایی ادامه یافت ؛ این وضع باعث از هم گسیختگی خاندان حاکم گشت و چیزی نمانده بود که افغانستان را نیز از هم بپاشد. پسر دوم و جانشین احمدشاه، یعنی تیمورشاه، پایتخت خود را از قندهار به کابل انتقال داد و مدت بیست سال از (???? هجری قمری (???? میلادی)-???? هجری قمری(???? میلادی)) بر قلمرو وسیع اما نا مطمئن حکم میراند. تیمور شاه بیست و سه پسر داشت اما نتوانست برای خویش جانشین تعین کند. طی بیست و پنج سال شاهزادگان سدوزایی مشغول توطئه و تحریک برای دست یافتن به حکومت کابل بودند و قلمرو این حکومت هم به مرور زمان از هم می پاشید. در این مدت از میان پسران تیمور شاه، سه برادر هر کدام برای چند صباحی و یکی از ایشان دو بار به حکومت رسیدند، و هریک از ایشان نیز بزودی قربانی توطئههای خانوادگی گردیدند. بعد از اینکه این برادران رئیس طایفهای محمدزایی به قتل رساندند و پسر بزرگ وی فتح محمدخان (وزیر فتح خان) را کور کردند، کاسهای صبر محمدزاییها لبریز شد.
این طایفه علم طغیان علیه سدوزاییها را بلند کرد، و در سال ???? هجری قمری (???? میلادی) دوست محمدخان، جوانترین پسر رئیس طایفه محمد زایی، حاکم سدوزایی را در حوالی کابل شکست داد. دراین روزها از قلمرو وسیع سدوزایی چیز چندانی باقی نمانده بود. بلخ دعوی استقلال میکرد، مرو و کوشک به تصرف روسیه تزاری در آمده بودند، رانجیت سینگه والی ایالت پنجاب نیز اعلان حکومت نمود.
انگلیسها بر بلوچستان دست انداخته بودند و سند نیز در مقابل حکومت افغانها تمکین نمی کرد. دوست محمدخان در چنین شرایط بحرانی به سال ???? هجری قمری (???? میلادی) خود را امیر افغانستان خواند.
دوست محمد از انگلیسها که عملا از سیکها حمایت میکردند تقاضا نمود تا بر سر مسئله پنجاب میان ایشان میانجیگری نمایند و در ضمن به انگلیس قول داد که افغانها مانع پیشروی روسها از شمال به جانب جنوب شوند. دوست محمد خان وقتی زمام امور را در دست گرفت که دو امپراتوری بزرگ روسیه و انگلیس سرگرم پیشرویها و توسعه? قلمرو خویش بودند. افغانستان بصورت مانع و حد فاصل طبیعی و کوهستانی در میان این دو امپراتوری، به مهرهای پیادهای در رقابت شطرنج وار این قدرتهای بزرگ قرن ?? و دست آخر به سپری برای جلوگیری از تصادم آن دو، بدل شد.
وقتی دوست محمد در مبارزه با سیکها از انگلیس کمک خواست آنها حاضر نشدند که به وی کمک کنند، چه که آنها آخرین حملات دوران احمدشاه بر هند را هنوز بخاطر داشتند و بخود اجازه نمیدادند تا افغانها این مردمان کوه نشین و دیرآشنا و حادثه جو را تهدیدی برای سلطهای خود بر هند ندانند. همین احساس خطر بالاخره باعث شد که دوست محمدخان دوسال بعد از حکومت افغانستان کنار رود. وقتی دوست محمدخان از انگلیس استمداد کرد که هرات نیز در محاصره? ایران بود. انگلیسها از پیشروی ایران و پیشروی روسیه در آسیای مرکزی بیشتر احساس خطر نمودند.
وقتی انگلیسها به درخواست امیر دوست محمد جواب منفی دادند، وی نیز ناگزیر دست به دامان تزار روس زد. دراین وقت انگلیس خطر را بسیار جدی تلقی نموده اعلان نمود که برای حفظ هند بریتانوی در مقابل دست درازیهای روسیه ضرورت میداند تا در کابل یک حکومت دوست انگلیس باشد، درینوقت شاه شجاع، شاهزاده مخلوع و بی تخت و تاج سدوزایی اعلان کرد که هرگاه انگلیسها در رسیدن به حکومت کابل به وی کمک کنند، او حاضر است که پشاور را به سیکها واگذارد. تا این هنگام ایرانیها هرات تخلیه کرده بودند، اما با این حال انگلیسها افغانستان را اشغال کردند، و بدین ترتیب نخستین جنگ انگلیس و افغانستان (???? هجری قمری (???? میلادی) - ???? هجری قمری (???? میلادی)) آغاز میشود.
جنگ اول افغان و انگلیس
در سال ???? هجری قمری (???? میلادی) جنگ بین افغانستان و انگلیس در بخش جنوبی درهای هلمند روی داد. دوست محمدخان که در کابل خود را در چنبر توطئهها و دسایس گرفتار دید، ناگزیر به تبعید در هند تن در داد. نیروهای انگلیسی در کابل مستقر شدند و شاه شجاع نیز بر حکومت کابل دست یافت، هم شاه شجاع و هم انگلیسها درنیافته بودند که مردم او را نه به عنوان شاه بلکه حتی به عنوان رئیس یک قبیله هم نمی پذیرند. نیروهای انگلیسی از شاه شجاع حمایت کردند و بزودی خود را در حلقهای محاصرهای افغانهای وطنپرست یافتند، جنگجویان افغان از هرسو بر انگلیسها حمله نمودند، و محاصره را روز تا روز تنگتر ساختند. در ژانویه ???? هجری قمری (???? میلادی) انگلیسها اعلان نمودند که حاضر اند کابل را تخلیه کنند. رهبران کابل (طرفدار انگلیس) اعلان نمودند که آنها بدون آسیب خود را به هند خواهند رساند، واین تضمین رهبران کابل خشم افغانها را بیشتر برانگیخت، زیرا که آنها این رهبران را به رسمیت نمی شناختند. ستون نیروهای انگلیسی مرکب از ????? مرد جنگی، عدهای زن و کودک، ?????? خدمه و سایر همراهان لشکر در میان برف سنگین و سرمای شدید زمستان، کابل را ترک کردند، اما ناگهان مورد هجوم قبایل خشمگین کوه نشین قرار گرفتند.
حمله کننده گان کسانی بودند که برای بدست آوردن غنیمت بر ایشان حمله نموده تمام عفت و احساس بشردوستی را زیر پا گذاشته همه را قتل عام نمودند. در فاصلهای کمتر از یک سال بعد گروهی از نیروهای انگلیسی برای گرفتن انتقام رهسپار افغانستان شدند. اینان قلعه و بازار بزرگ شهر را به آتش کشیدند، و هرگونه مخالفت را سرکوب نمودند. تلشهای مذبوحانه انگلیس برای ایجاد یک حکومت تحت الحمایه در کابل علی رغم هزینهای بسیار سنگین مالی و انسانی، تقریبا هیچ ثمری نداشت جز دشمنی و عداوت پایه دار افغانها با ایشان. شاه شجاع که مورد حمایت انگلیس بود در این گیرو دارها کشته شد. دوست محمدخان امیر تبعیدی از هند به افغانستان باز گشت و مورد استقبال مردم قرار گرفت. دوست محمد پیش از فرا رسیدن مرگش به سال ???? هجری قمری (???? میلادی) توانست افغانستان را تقریبا در همان محدودهای که امروز است، متحد و یکپارچه سازد.
پس از مرگ دوست محمدخان باز پسرانش مانند پسران تیمورشاه بخاطر بدست آوردن تخت و تاج به جان هم افتادند، سرانجام شیرعلیخان در ???? هجری قمری (???? میلادی) به حکومت رسید. در سالهای حکومت داری شیرعلیخان لندن و سن پترزبورگ در مذاکرهای به این فیصله رسیدند که روسیه مرزهای شمالی افغانستان را که کمابیش با رود جیحون منطبق است، به رسمیت بشناسد، و این منطقع باید خارح از نفوذ روسیه بماند. با همهای این احوال، مشکلات و مسائلی که در سال ???? هجری قمری (???? میلادی) بین انگلیس و روسیه پیش آمد، نتایج آن برای شیرعلیخان در نهایت گران تمام شد.
روسها در مرزهای شمالی افغانستان لشکر آراستند و در سال ????هجری قمری (???? میلادی) یک هیأت دیپلوماتیک به نزد امیر شیرعلی اعزام کردند. انگلیس هم برا ی اینکه از معرکه عقب نماند متقابلا یک هیات سیاسی را بطرف کابل گسیل داشتند، اما نگهبانان مرزی افغانستان هیأت انگلیسی را در تنگه خیبر متوقف ساخت. انگلیسها که از این رفتار حکومت کابل به خشم آمده بودند، اعلام کردند که حکومت افغانستان باید از این عمل خود عذرخواهی کند و به هیأت انگلیس اجازه بدهند که وارد کابل شود. توضیحات امیر شیرعلیخان نیز انگلیس را قانع نکرد، لذا دومین جنگ انگلیس و افغان درگرفت.
جنگ دوم افغان وانگلیس
وقتی انگلیسها از طرف جنوب، افغانستان را اشغال کردند، امیرشیرعلیخان از روسها استمداد کرد، ولی پاسخی نیافت و ناگزیر اداره امور را به فرزندش یعقوب خان سپرد و خود به امید جلب کمک رهسپار شمال گشت، روسها تنها کمکی که به وی کردند این بود که توصیه نمودند به پایختش برگردد و با انگیسها از در صلح درآید. امیر شیرعلی نا امید، افسرده و در هم شکسته در مزارشریف چشم از جهان فروبست. انگلیسها اینبار نیز با رهبرانی پیمان بستند که افغانها ایشان را بحیث رهبر نمیشناختند. اگرچه یعقوبخان فرزند شیرعلیخان بود و از طرف وی ادارهای امور را در شهر کابل در دست داشت، ولی او نیز رهبری نبود که مورد قبول سران قبایل باشد. وی به همه? خواستهای انگلیس که مهمترین آنها عبارت بود از اینکه افغانستان باید روابط خود را با سایر کشورهای خارجی با مشورت انگلیس تنظیم کند، گردن نهاد. نمایندگانی راکه انگلیس بنابر مفاد همین معاهده صلح (معاهده صلح گندمک)، در سال ???? هجری قمری (???? میلادی) به کابل اعزام نموده بود، چند هفته بعد به دست افغانهاییکه مخالف این معاهده بودند، به قتل رسیدند.
از این رو سه لشکر تازه نفس انگلیسی که هنوز آسیبی ندیده بودند وارد صحنه شده، کابل و قندهار را اشغال کردند. یعقوب خان بعد از مدت کوتاهی به هند تبعید شد. انگلیسها پی بردند که اشغال افغانستان کار چندان مشکلی نیست ولی نگهداری آن خیلی مشکل است، بنابر این به فکر آن افتادند تا در میان قبایل کسی را بیابند که هم مورد قبول مردم باشد و هم نزد انگلیسها مقبولیت داشته باشد، این آخرین امید انگلیس در وجود عبدالرحمان خان پسر عمو(کاکا)ی امیر تبعید شده و نوهای دوست محمدخان تحقق یافت. انگلیسها از موفقیت نه چندان بزرگ خویش در جنگ دوم چشم پوشیده، از افغانستان خارج شدند، عبدالرحمان که مردم ترکستان افغان را به دور خود جمع کرده بود، در قبال گرفتن شناسایی از طرف انگلیسها تنظیم روابط خارجی خویش را به ایشان واگذاشت. در خلال حکومت او روسها و انگلیسها به توافقی قطعی در مورد مرزهای طولانی افغانستان با روسیه، از مرزهای ایران تا پامیر، دست یافتند. مرزهای جنوب غربی انگلیس نیز بر اساس خط مشهور دیورند (Durand Line) تعیین گشت، انگلیسها عبدالرحمان را مجبور ساختند تا معاهده ننگین دیورند را امضا کند که در اثر آن نیمی از سرزمین پشتونها به قوای بریتانیا تعلق گرفت.
سیاست شوم و استعماری آن زمان انگلیس باعث گشت که از آن زمان تا کنون افغانستان و پاکستان موفق نشدهاند تا مسئله مرزی خویش را حل نمایند، از آن زمان تا کنون پیوسته یک سلسله کشاکشهای مرزی، برخوردهای نظامی و تحریکات متقابل در سراسر این مرزها را به دنبال داشته است. امیر عبدالرحمان را در تاریخ بنام یک امیر آهنین یاد کرده اند، چرا که او توانست قبایل متمرد و نافرمان غلزایی و هزاره را تحت فرمان درآورد و یکپارچگی افغانستان را تأمین و تضمین کند. اگرچه در این مدت سایه و سنگینی اقتدار وی در همه? گوشه و کنار این سرزمین احساس میشد، اما ادغام مردمی نافرمان و قبایلی یاغی در یکدیگر و درآوردن آنان بصورت ملتی یکپارچه و متحد، جز از این طریق ممکن نمیبود.
جنگ اول جهانی و بی طرفی افغانستان
امیرعبدالرحمان خان بهسال ???? هجری قمری (???? میلادی) چشم از جهان پوشید، حبیب الله خان پسر بزرگش بر طبق وصیت پدر برجای وی نشست. حبیب الله خان سیاست انزواگرایی پدر را دنبال کرد، وی همواره با هرگونه تلاش قدرتهای خارجی برای کسب امتیازاتی در افغانستان مخالف بود. حبیب الله خان طب غربی را در کشور رایج ساخت و خرید و فروش برده را نیز لغو نمود، و یک باب مدرسهای عالی را بنابر الگوهای غربی بنام حبیبیه تأسیس نمود.
در صحنهای بین المللی، روسیه و انگلیس طی قرارداد ????هجری قمری (???? میلادی) سن پترزبورگ خود یکبار دیگر بر موافقتشان با اینکه افغانستان همچنان بایستی به مثابهای سپری در میانهای این دو قدرت باقی بماند، تاکید کردند. در فاصله کمی بعد از انعقاد این قرارداد جنگ جهانی اول شعله ور شد. افغانستان از هردو سو بشدت تحت فشار قرار گرفت. آلمانها در پی آن بودند که حمایت و یاری افغانستان را نسبت به خودشان در مقابل انگلیسها جلب کنند، سلطان حمید عثمانی (که خود را خلیفه مسلمین میخواند) علیه کفار و مشرکان حکم جهاد داده بود، و آشوب طلبان هندی میکوشیدند هر طور شده پای افغانستان را به جنگ بکشند. علی رغم همه اینها امیرحبیب الله کاملاً به قول و قراری که برای حفظ بیطرفی با انگلیس گذاشته بود وفا کرد، و با این کار با مخالفتهای شدیدی در بین مردم خود مواجه شد. وی در مقابل حفظ بی طرفی افغانستان تقاضا کرده بود که با پایان گرفتن جنگ به این کشور استقلال کامل داده شود. اما پیش از انکه با هر نوع مخالفت صریحی از انگلیس برای تضمین این خواسته بگیرد، در سال ???? ه.ش (???? میلادی) به شکل مرموزی به قتل رسید.
جنگ استقلال
پس از مرگ امیرحبیب الله خان پسر سومش، امان الله خان تخت و تاج پدر را تصاحب کرد. و به عنوان شاه افغانستان پذیرفته شد. در این روزها احساسات ضد انگلیسی در بین مردم به اوج شدت خویش رسیده بود، زیرا عموما معتقد بودند که انگلیس میبایست در قبال بیطرفی افغانستان در جنگ اول جهانی، استقلال کامل این کشور را بدان باز میگرداند. شاه کمانالله از احساسات ضد انگلیسی مردم استفاده نموده، در سال ???? ه.ش (???? میلادی) سومین جنگ علیه انگلیس را آغاز کرد. سفربری نیروهای این کشور به طرف هند آغاز شد، نیروهای هوایی انگلیس برای مدت ده روز پشت هم شهر جلال آباد و نواحی خیبر را بمباران کردند، بعد از ده روز جنگ افغانستان تقاضای آتش بس و پیشنهاد صلح نمود. انگیلسها هم که از جنگ اول جهانی خسته و فرسوده شده بودند، با اندکی تعلل این تقاضا را پذیرفتند. از سوی دیگر انقلاب اکتبر ???? در روسیه نیز تأثیرات خود را داشت، و دیگر برای انگلیس تهدیدی محسوب نمیشد، سیاست بلشویکها عدم مداخله در امور دیگران بود. افغانستان در نخستین روزهای جنگ سوم افغان و انگلیس اعلان استقلال نمود. انگلیس به سال ???? ه.ش (???? میلادی) طی قراردادی در راولپندی استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت. شاه امان الله سیاست گوشه گیرانه پدر بزرگ و پدرش را کنار گذاشته دست به یک سلسله اصلاحات اساسی زد. این اصلاحات شاه مورد قبول قشر مذهبی واقع نشد، ملاها و روحانیون محافظه کار دست به تحریکات علیه شاه اصلاح طلب زدند.
در سال ???? ه.ش (???? میلادی). امان الله خان نخستین رهبر افغان بود که عنوان خود را از امیر به شاه تغییر داد، و همراه با همسرش ملکه ثریا از اروپا، ترکیه، مصر و ایران دیدن کرد. وی که از دیدن تحولات در جهان و به ویژه کشورهای مسلمان همسایه (ایران و ترکیه) شگفت زده شده بود، دست به اقدامان و اصلاحات وسیع زد. کشف حجاب زنان و رایج ساختن لباسهای اروپایی در دفاتر و ادارات دولتی از نحستین اقدامات شاه جوان افغان بودند که با مخالفت رهبران مذهبی و ملاها روبرو گشت، شخصی به نام ملای لنگ در مناطق جنوبی افغانستان دست به تحریکات علنی علیه امان الله خان زده و علیه وی فتوای جهاد داد.از سوی دیگر نادرخان و برادران نیز دست بهکار شده توطئه و دسیسهسازی علیه امانالله خان را آغاز نمودند. در این روزها یکبار دیگر کشور دستخوش آشوبها و توطئهها و دسایس گشت، این آشوبها بار دیگر استقلال افغانستان را تهدید مینمودند. درین میان جوانی بنام حبیب الله کلکانی با تنی چند از یاران وفادار و جانباز خود از شمالی به سوی کابل به قصد تصرف تخت و تاج براه افتاد. شاه امان الله جنگ را لازم ندانسته تخت و تاج را رها کرده به هند رفت و بقیه سی سال عمر خود را در اروپا گذراند.
محمد نادرخان در زمرة محافظان امیر حبیب الله خان خدمت میکرد، و دست آخر به فرماندهی کل ارتش وی منصوب گشت. بعد ازآنکه حبیب الله خان به قتل رسید، خیانتهای محمدنادرخان نیز برملا گشتند، پادشاه جوان افغان امان الله خان او را از فرماندهی کل قوا معزول نمود. نادرخان به بهانهای علاج بیماری عازم اروپا گردید و در آنجا در تبانی با انگلیس دست به دسیسه چینی علیه دولت تازه بنیاد شاه امان الله زد، از جمله شاه را متهم به کفر نمود و عکسهای جهلی بی حجاب را از خانم شاه (ملکه ثریا) تهیه کرده در بین قبایل توزیع نمود همچنان عکس جهلی دیگری را تهیه کردند که گویا شاه در اروپا دست پاپ اعظم را بوسیده است، این همه دسایس محمد نادرخان و برادران باعث شدند تا روحانیون فرصت طلب که همواره از حکومت هند بریتانوی جیره میگرفتند علیه شاه مردم را تحریک نمودند. شاه بدون جنگ و خونریزی تخت و تاج را رها کرد. امیرحبیب الله مشهور به کلکانی تخت و تاج را تصاحب نمود. نادرخان و برادران از طریق هند بریتانوی وارد پکتیا گشته قبایل پشتون را تحت نام برگشتاندن تخت وتاج به وارث اصلی آن شاه امان الله، علیه حبیب الله تحریک نمودند. حبیب الله نمیخواست که جنگ کند، او میخواست که بدون جنگ و خونریزی تخت و تاج را تسلیم نادرخان کند، در صورتیکه به وی و طرفدارانش صدمهای نرسد. نادرخان بر قرآن مهر نهاد و سوگند خورد که جان وی و طرفدارانش درامان خواهد بود. حبیب الله نیز به سوگند نادرخان اعتماد نموده دست از سلطنت کشید.
نادرخان همراه با قبایل جنوبی وارد کابل شده حبیب الله و طرفدارانش را از دم تیغ کشید و بدین طریق حکومت رعب و شتم را بنا کرد. چندین هزار نفر قبایلی که بیشترشان را مردان آنسوی مرز (هند بریتانوی) تشکیل میداند نادرخان و برادران را در به قدرت رسیدن همکاری نموده بودند، در مقابل خواهان پاداش بودند. نادرخان تمام دارایی بانک را بین ایشان تقسیم کرد، اقوام تشنهای تاراج و غارت، دار و ندار شهر را مانند گرگان بیابانی تاراج نموده با خود به آنسوی مرز انتقال داده و عدهای دیگر هم پستهای مهمی دولتی را تصاحب کرده ملکیتهای مردم را نیز بزور تفنگ از آن خویش ساختند. نادرخان و برادران اندکترین مخالفت را نسبت به خود و حکومت خویش توسط ژاندارمرهای خویش در نطفه خنثی ساختند، هزاران انسان را به طرفداری از امان الله و یا به جرم وطندوستی و آزادیخواهی رهسپار زندانهای مخوف و سیاه چالها نموده که بیشترینشان در آن سیاه چالها جان سپردند.
آخرالامر نادرخان در سال ????خ/????م در اثنای توزیع جوایز در یک مدرسه توسط جوانی بنام عبدالخالق به ضرب گلوله کشته شد. برادران نادر زمیننهای بقدرت رسیدن برادرزادة خویش محمدظاهر را مساعد ساخته و هیچکدامشان ادعای تخت و تاج را نکردند، چه که آنها بخوبی میدانستند، که نفاقهای خانوادگی زمینهای نابودی ایشان را بیشتر مساعد خواهد کرد، چون ایشان در بین مردم دارای اعتبار و حیثیتی چندانی نبودند، ایشان را مردم غاصب تخت و تاج میدانستند. از همان روزهای نخست ایشان بنا حکومت خویش را بر غدر و مکر نهاده بودند.
حکومت های معاصر افغانستان
پس از ترور نادرخان پسر ارشد وی ، ظاهر شاه در حالی که نوزده سال سن داشت به عنوان وارث تاج و تخت پدر نامزد مقام سلطنت گردید ؛ اما در عمل عموهای وی ( ابتدا هاشم خان و سپس محمود خان ) زمام امور ممکلت را در دست گرفتند. هاشم خان با استبداد و بیرحمی ، حکومت راند. اما محمود خان اندکی شیوه ملایم تر را درحکومت داری پیشه ساخت. در زمان حکومت او آزادی های سیاسی و فردی کما بیش درافغانستان رونما شد . پس از محمود خان پسر برادر وی سردار داوود خان به عنوان صدر اعظم زمام امور کشور افغانستان را در دست گرفت. آزادی های به وجود امده در صدارت محمود خان را سلب نمود.
او در عین تلاش فراوان برای بهبود وضع اقتصادی افغانستان، برای عظمت و استیلای بیشتر پشتون ها نیز تلاش فراوان به خرج داد. و به خاطر مسئله پشتونستان افغانستان را بارها رو در روی پاکستان قرار داد. از سال 1342 به بعد ظاهر خان کوشید که زمام امور حکومت را خود شخصا در دست گرفته از نفوذ اعضای خانواده سلطنتی بکاهد. او با روی کار اوردن قانون اساسی جدید و پارلمان مطابق معیارهای جهان معاصر، در سال 1343 تحولات سیاسی نسبتا شگرفی را در افغانستان پذیرا شد. اما پس از یازده سال از این تاریخ بوسیله کودتای که توسط پسر عمش داوود خان انجام شد سلطنت او ساقط شد. داوود خان پس از کودتا و اعلان جمهوریت در سال 1354 طبق تمایلات قبلی خویش قانون اساسی را به وجود اورد که سیستم تک حزبی و ریاست جمهوری مادام العمری وی را به نحوی تضمین می کرد.
لیکن پس از سه سال خود وی نیز توسط کودتای به وسیله حزب دموکراتیک خلق متمایل به شوروی، همراه هفده نفر از اعضای خانواده و یاران نزدیک خویش کشته شد. حزب دموکراتیک خلق که توسط کودتا در سال 1357 بر روی کار آمد ، چهار تا به اصطلاح رئیس جمهور ( تره کی ، امین ، کارمل ، نجیب ) را تجربه کرد. این حزب که با مقاومت همگانی مردم (جهاد) رو به رو گردید ، در طی چهارده سال فقط در پایتخت و مراکز ولایات (استانها ) حکومت راند. و در سال 1371 به وسیله مجاهدین بساط حکومتش برچیده شد. مجاهدین که در 8 ثور 1371 قدرت را از بازمانده گان حاکمیت خلق و پرچم تحویل گرفتند، حدود چهار سال همراه با جنگ های خونین داخلی در افغانستان حکومت کردند. سرانجام در سال 1375 بوسیله طالبان از کابل و بسیاری ازنقاط دیگر افغانستان رانده شدند. طالبان که به وسیله پاکستان وبرخی ازکشورهای دیگر به وجود امده بودند، از برج قوس 1373 تا اواخر سال 1384 با قساوت وبی رحمی بی سابقه در افغانستان حکومت راندند. تا پس از حوادث یازده سپتامبر 2001 که امریکا و هم پیمانانش به افغانستان حمله کرده با همکاری جبهه متحد شمال حکومت طالبان را خاتمه دادند. دراین مدت فردی به نام ملا محمدعمر رهبری حکومت طالبان را به عهده داشت. پس از سقوط طالبان اقای حامد کرزی در راس حکومت افغانستان در سه دوره ( موقت ، انتقالی و انتخابی ) قرار گرفت که طبق قانون اساسی افغانستان دراین دوره حدود چهار سال دیگر بایست حکومت کند.
منابع:
1) دانش نامه آزاد ویکی پدیا
2) طبقات سلاطین اسلام
3) افغانستان درسه دهه اخیر
4) افغانستان در پنج قرن اخیر
به گزارش جهان و به نقل از نسیج ، افزایش اختلافات یک بانوی آمریکایی شیمی دان با همسرش و رسیدن به مرز طلاق وی ر ا بر آن داشت تا شوهر خود را در 55 گالون هیدروکلوریک اسید ، خیسانده وموجب قتل وی شود.
وی که به یاری یکی از همکاران آزمایشگاهی اش به قتل همسرش اقدام کرد هدف خود ازاین اقدام را دسترسی به تمامی اموال شوهر خود پس از طلاق عنوان کرد.
بانوی شیمی دان آمریکایی درمورد جزییات قتل شوهرش اظهار کرد: وی به محض اینکه خود را در مقابل حوض اسید دید و از اقدام من وهمکارم آگاه شد به حالت بیهوشی رفته وپس از انداختن درحوض اسید پس ازدقایق اندکی به قتل رسید.
دادگاه آمریکا پس ازدستگیری بانوی شیمی دان قاتل وی را به 30 سال حبس محکوم کرد.
یاد آوری می شود، طبق قانون ازدواج اروپا و آمریکا تمامی اموال زوجین به هنگام طلاق بین هر دو زوج تقسیم می شوند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ